به صورت کلی، هر کاری که شما در آن از ابزارهای دیجیتال (مثل ایمیل، سایت، پیامک و.) برای تبلیغات، فروش، نظرسنجی یا معرفی محصولات یا خدماتتان استفاده کنید، نوعی بازاریابی دیجیتال است. اما اگر بخواهم یک تعریف کلی برای آن ارائه دهم، باید بگویم:
دیجیتال مارکتینگ یعنی استفاده از ابزارهای دیجیتال برای بازاریابی محصولات یا خدمات.
خب این شد یک تعریف خودمانی. حالا برگردیم سر بحث خرید! اگر از شما بپرسم که تفاوت خریدهای امروزی با خریدهای مثلاً 10 سال پیش چه فرقی دارند، چه جوابی میدهید؟ لطفاً کمی به این سوال فکر کنید. تفاوت اساسی در نحوۀ تصمیم گیری مشتریان ایجاد شده است، همانطور که گفتیم، امروزه مشتریان قبل از خرید، به دنبال اطلاعات هستند.
در گذشته رقابت در بازار خیلی کمتر از امروز بود. یک محصول نهایتاً توسط شرکتهای محدودی تولید میشد. این موضوع در مورد خدمات هم صدق میکرد. به همین دلیل مشتریان گزینههای زیادی نداشتند و از سر ناچاری از آنها خرید میکردند. (البته هنوز این موضوع در مورد صنعت خودروسازی ایران صدق میکند!)
ولی الان ممکن است یک نوع محصول یا خدمات را 10 مجموعه به صورت همزمان ارائه بدهند! برای همین مشتریان خیلی بیشتر از قبل در مورد خرید خود تحقیق میکنند. سپس اطلاعات به دست آورده را از چند جهت مقایسه میکنند، مثلاً: کدام محصول ارزانتر است؟ خدمات پس از فروش کدام شرکت بهتر است؟ یا حتی وبسایت کدام شرکت جذاب و کاربردیتر است! (بله این مورد هم تاثیر زیادی در فروش دارد!) دقیقاً همینجاست که نقش دیجیتال مارکتینگ پررنگ میشود!
دیجیتال مارکتینگ به شما کمک میکند تا با ایجاد رسانههای تخصصی در حوزه کاری خود، به رهبر فکری بازار تبدیل شده و از این طریق نظر و اعتماد مشتریان را جلب کنید.
البته اینترنت و فضای مجازی تنها منابع دریافت اطلاعات نیستند، ولی قطعاً جزء مهمترین و در دسترسترین منابع هستند. حالا برای اینکه این فضا را بهتر بشناسیم، باید با عناصر بازاریابی دیجیتال آشنا شویم.
دنیای دیجیتال مارکتینگ واقعاً گسترده است. قدم اول برای ورود به این دنیا، شناخت تکنیکها و ابزارهای آن است. در این بخش تمامی عناصر اساسی دیجیتال مارکتینگ را به صورت مختصر و مفید توضیح میدهیم.
وبسایت اصلیترین پایگاه مشتریان شماست! به احتمال خیلی زیاد اولین برخورد مشتریان با کسبوکار شما در وبسایت اتفاق میافتد. دیگر نمیتوانید مثل کسبوکارهای سنتی با استخدام یک فروشنده چرب زبان مشتریان را جذب کنید! پس باید کاری کنید که مشتری جذب خودِ وبسایت شود.
شاید بگویید نیازی به سایت ندارم، با یک پیچ اینستاگرامی زیبا هم میتوانم محصولاتم را بفروشم. در جواب باید بگویم، بله! حتماً باید این کار انجام دهید! اما اگر فردا این پیچ به هر دلیلی از دسترس خارج شد، مشتریان دیگر چگونه میتوانند شما را پیدا کنند؟
لطفاً همه تخم مرغهای خود را در یک سبد نچینید! شما نیاز به یک پایگاه مرکزی برای مشتریان خود دارید، به همین دلیل یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ موفق با ساخت یک وبسایت جذاب و کاربردی آغاز میشود!
ظاهر زیبا و چیدمان اصولی مطالب تاثیر زیادی در فروش شما خواهد داشت. البته یادتان باشد زیبایی در سادگی است. منظور من این نیست که هیچ رنگ و لعابی به سایتتان ندهید. بلکه باید تا حد امکان از شلوغ کردن صفحات سایت خودداری کنید.
شرکت Adobe که معرف حضورتان هست؟ سازنده نرم افزارهای گرافیکی مثل فتوشاپ، پریمیر و. . این شرکت در تحقیقات خود اعلام کرد:
اگر رابط کاربری سایت شما زیبا نباشد، 38 درصد کاربران بدون توجه به محتوای سایت از آن خارج میشوند!
منظور از رابط کاربری یا به اصطلاح UI همان ظاهر سایت شماست. البته زیبایی رابط کاربری تنها معیار مهم نیست! اگر تنها روی ظاهر سایت تمرکز کنید، ممکن است از توجه به مسائل مهم دیگر مثل تجربۀ کاربری غافل شوید. نمیدانم چیزی از تجربه کاربری به گوشتان خورده یا نه؟ در زبان انگلیسی به آن User Experience یا به اختصار (UX) میگویند. اگر خودمانی بخواهم بگویم، تجربه کاربری در حقیقت همان حسی است که کاربر در حین کار کردن با وبسایت شما دارد.
مثلاً اگر وبسایت شما خیلی کند باشد یا پیدا کردن یک گزینۀ مهم برای کاربر سخت باشد، قطعاً خاطرۀ بدی از شما در ذهنش باقی خواهد ماند. اما اگر به زیبایی همه چیز در جای خودش قرار داشته باشد، قطعاً زمان بیشتری را در سایت شما میگذراند. به طور کلی هر چه بتوانید زمان ماندگاری کاربران را در وبسایت خود افزایش دهید، احتمال خرید آنها بیشتر خواهد شد.
مورد دیگری که باید در اینجا اشاره کنم، مسئله واکنش گرایی یا همان ریسپانسیو بودن (Responsive) سایت شماست. امروزه بیشتر کاربران به جای کامپیوترهای رومیزی از تلفن همراه خود برای وبگردی استفاده میکنند. نسبت تصویر و اندازه اندازۀ نمایشگر موبایلها با هم متفاوت است.
اگر وبسایت شما به صورت ریسپانسیو طراحی شده باشد، خیلی سریع خودش را با اندازۀ صفحۀ کاربر وفق میدهد تا مطالب شما به صورت درست نمایش داده شوند؛ ولی در غیر اینصورت بهم ریخته شدن ظاهر سایت باعث فرار کاربران خواهد شد.
البته ریسپانسیو بودن در رتبۀ سایت شما در نتایج جستجو (یا سئو) هم تاثیر فراوانی دارد. (اگر به دنبال ساخت یک وبسایت جذاب با قیمت مناسب هستید، میتوانید از سرویسهای سایت ساز، مثل پرتال استفاده کنید یا اینکه به قسمت طراحی سایت نوین مراجعه کنید.)
گفتیم که عادات خرید در مشتریان تغییر کرده و حالا بیشتر مردم قبل از خرید، به دنبال دریافت اطلاعات موثق و مفید هستند تا بر این اساس انتخاب خود را انجام دهند.
منابع زیادی برای پیدا کردن این اطلاعات وجود دارد. ولی چه کسی بهتر از خود شما؟ قطعاً شما بهتر میتوانید محصول خود را معرفی کنید تا افراد دیگر! اینجاست که باید از بازاریابی محتوا (Content Marketing) استفاده کنید. اما بازاریابی محتوا یعنی چه؟
بازاریابی محتوا یعنی جذب مخاطب از طریق تولید محتوای باکیفیت و سئو شده، و هدایت او به سمت خرید از سایت.
محتوا انواع مختلفی دارد؛ مثلِ محتوای متنی، محتوای ویدئویی، محتوای تصویری. ولی برای شروع یک کسبوکار، محتوای متنی به دلیل پراستفاده بودن و توجه گوگل به آن اهمیت بیشتری دارد، پس ابتدا تمرکزتان را روی این بخش بگذارید.
برای داشتن یک وبلاگ عالی به موارد زیر توجه کنید:
هوش مصنوعی به سیستمهایی گفته میشود که میتواند واکنشهایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی از جمله درک شرایط پیچیده، شبیه سازی فرایندهای تفکری و شیوههای استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آنها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسایل را داشته باشند.
گسترش دانش در حوزهٔ پزشکی و پیچیدگی تصمیمات مرتبط با تشخیص و درمان - به عبارتی حیات انسان - توجه متخصصین را به استفاده از سیستمهای پشتیبان تصمیم گیری در امور پزشکی جلب نموده است.
به همین دلیل، استفاده از انواع مختلف سیستمهای هوشمند در پزشکی رو به افزایش است، به گونه اى که امروزه تأثیر انواع سیستمهای هوشمند در پزشکی مورد مطالعه قرار گرفته است.
به زبان سادهتر میتوان آن را تقلید یک ماشین از رفتار هوشمندانهی انسان دانست
برخی هوش مصنوعی را به عنوان تهدیدی برای جامعهی جهانی تلقی میکنند، از نظر عدهای پیشرفت هوش مصنوعی میتواند باعث خودسر شدن آن و عدم فرمانبرداری از انسان شود، از آنجایی که هوش مصنوعی میتواند بیاموزد و تصمیمگیری کند و از طرفی خستگیناپذیر است شاید بتواند در آینده به یک نیروی افسار گسیخته تبدیل شده و دیگر از انسانها نیز فرمانبرداری نداشتهباشد.
اما معتقدیم استفادهی صحیح از چنین دانشی میتواند آیندهی روشنی در برابر دیدگان انسان گشوده و آیندهی به مراتب سادهتر و حتی هیجانانگیزتری را برای انسانها رقم بزند!
هوش مصنوعی به هوشی که یک ماشین در شرایط مختلف از خود نشان میدهد، گفته میشود. بیشتر نوشتهها و مقالههای مربوط به هوش مصنوعی، آن را به عنوان دانش شناخت و طراحی عاملهای هوشمند» تعریف کردهاند.
یک عامل هوشمند، سیستمی است که با شناخت محیط اطراف خود، شانس موفقیت خود را پس از تحلیل و بررسی افزایش میدهد.
امروزه تکنولوژی تغییرات شگرفی در دنیای ما ایجاد کرده است. ماشینها دیگر نیازی به بنزین ندارند. عملکرد لوازم برقی خانه وابسته به فرمانهای صوتی است. ده هزار آهنگ روی یک ساعت مچی جا میگیرند. همه اینها )و خیلی بیشتر( نشانههای تغییر الگوی تکنولوژیکی بعدی یعنی هوش مصنوعی است. نرمافزارها از موتورهای باینری غیرقابل انعطاف به سیستمهای یادگیری که تنها محدود به تصور انسان هستند، تکامل یافتهاند.
صنایع بازمانده از این تکنولوژیها هم اکنون در حال تغییر هستند. بهتدریج بازدهی و کارآمدی صنعتها افزایش مییابد. آخرین صنعتی که پذیرای هوش مصنوعی شد، ساخت و ساز است.
ساخت و ساز فرآیند هماهنگ کردن افراد، ابزار و مصالح برای ساخت ساختمانها، تونلها، پلها و غیره است. تکنولوژی از دیرباز نقش مهمی را در این صنعت بازی کرده است که بر فرایندهای پایهای مانند طراحی سازه، نقشهکشی و پخش اطالعات تأثیر بسزایی گذاشته است. با وجود تمام تالش انجام شده برای آمادهسازی پروژه اما از تکنولوژی بسیار کم بهره گرفته شده است.
دو شرکت انویدیا (NVIDIA) و کوماتسو (Komatsu) همکاری جدیدی آغاز کردهاند تا سیستمهای هوش مصنوعی را وارد حوزه ساختوساز کنند. از این سیستمها در پروژههای عمرانی استفاده خواهد شد. شرکت کوماتسو یکی از شرکتهای بزرگ و فعال در عرصه تولید ماشینآلات و ابزارهای صنعت ساختوساز است. آنها انویدیا را بهعنوان شریک جدید خود انتخاب کردهاند تا پروژهای جدید را کلید بزنند. در این پروژه از هوش مصنوعی در پروژههای ساختوساز استفاده میشود تا هم امنیت فضای کار تضمین شود هم بهرهوری پروژه بهبود یابد.
در این همکاری، کوماتسو از GPUهای (واحد پردازش گرافیکی) شرکت انویدیا برای تصویرسازی و تحلیل تمام پروژههای خود استفاده خواهد کرد. پلت فرم هوش مصنوعی جتسون (Jetson) انویدیا بهمثابه مغز هسته پردازشی ماشینآلات سنگینی عمل خواهد کرد که در پروژههای عمرانی و ساختوساز بهکار گرفته شدهاست. تمرکز اصلی این پروژه جدید هم روی بالابردن امنیت در محل کار و البته بهبود بهرهوری است. بدینترتیب دوربینهای نصبشده روی ماشینآلات کوماتسو اطلاعات را به پلتفرم جتسون منتقل میکند. به کمک این دوربینها میتوان در نمایی ۳۶۰درجه هر ماشین یا انسانی را در محل انجام پروژه شناسایی کرد و از هرگونه حادثه احتمالی و بروز خسارت و تلفات جلوگیری کرد.
جنسن هوانگ (Jensen Huang) موسس و مدیر ارشد اجرایی شرکت انویدیا در این رابطه اظهار داشت: هوش مصنوعی روزبهروز بیشتر در صنایع و زمینههای مختلف بهکار گرفته میشود و حالا باید از آن در ماشینآلات سنگین عمرانی استفاده کرد. ماشینآلات در آینده هرآنچه در اطرافشان اتفاق میافتد را درک خواهد کرد و به انسانها کمک میکند در محیطی امنتر به کار مشغول شده، بهرهوری بالاتری داشته باشد. صنایع ساختوساز و معدن میتوانند از پیشرفتهای موجود در حوزه فناوری بهخوبی استفاده کنند.»
بهعلاوه، کوادکوپترهایی به محل اجرای پروژه ارسال میشود که دادهها را بهطور همزمان برای پلتفرم هوش مصنوعی جتسون ارسال میکند. به کمک این دادهها میتوان به بررسی روند پروژه و برآورد هزینهها پرداخت. درضمن با این دادهها میتوان تعامل نیروی انسانی با همدیگر و با ماشینآلات را هم بررسی کرد.
کارگاههای ساختمانی، محیطهای نیمه سازمانیافته بینظمی هستند که سر و صداهای زیادی ایجاد میکنند و در آنها انبوهی از ابزار و مصالح وجود دارد. با این که نتیجه نهایی این تالشها تقریباً همیشه مفید و زیباست، اما این فرایند معموالً بسیار ناکارآمد است. در واقع هزینه 90 درصد پروژههای ساختمانی بزرگ در آمریکای شمالی، 80 درصد بیشتر از بودجه تعیین شده
است.
دلیل وجود متغیرهای گیجکننده مختلفی است که معموالً در یک پروژه چند ساله وجود دارند و برآوردهای آنالیزی را تقریباً غیرممکن میسازند.
اما به لطف پیدایش هوش مصنوعی، این مسئله دیگر وجود نخواهد داشت اما چگونه؟
با هوش مصنوعی، کارگاه ساختمانی به نقشهای زنده و پویا تبدیل میشود. به این طریق کامپیوترها وقایع را تشخیص میدهند، شاخصهای کلیدی عملکرد )KPIs )را ثبت و به اشتراک میگذارند و اقدامات اصالحی ام را پیشنهاد میدهند.
5 زمینه که هوش مصنوعی میتواند نقش بسیار مهمی در آنها ایفا کند، به شرح زیر هستند:
1 .امنیت- با تحلیل نوارهای ویدئویی، هوش مصنوعی میتواند در صورت اختالل در امنیت، هشدارهای بهموقعی دهد. این اختالالت شامل روشهای استفاده از ابزار و تجهیزات و نقض گواهینامههای معتبر استفاده از آنها باشد. این هشدارها در صورت عدم استفاده از PPE( کالههای ایمنی، جلیقه، عینک ایمنی یا دیگر چیزها( هم فرستاده میشوند. کنترل هوشمند خطاهای انسانی را حذف و از خطرات ناشی از نبود ایمنی زمان سر و کار داشتن با ماشینآالت سنگین، جلوگیری میکند.
2 .تحلیل و کنترل برنامه زمانبندی زمان واقعی – در صورتی که صدها فعالیت همزمان در برنامه وجود داشته باشد، تقریباً غیرممکن است که با استفاده از ابزار سنتی همه کارها بهموقع انجام شوند. هوش مصنوعی امکان نظارت بر برنامه زمانبندی، کشف بینظمی ها و امکان انجام فعالیتهای جبرانی در زمان واقعی را فراهم میکند. هوش مصنوعی همچنین میتواند منابع آموزشی را از پایگاه داده بازیابی و به حل مشکل کمبود کارگر ماهر که صنعت ساختمانسازی با آن روبروست، کمک کند.
فعالیتهای جبرانی در زمان واقعی همچنین عامل مهمی برای اقدام سریع یا برنامهریزی دوباره فراهم میکنند. یک مدیر پروژه با بهرهگیری از هوش مصنوعی میتواند در یک زمان، همه جا حضور داشته باشد. با استفاده از یک اپلیکیشن موبایل، مدیران پروژه میتوانند با افرادی که به تازگی استخدام شدهاند، آشنا شوند، یک پروفایل به سیستم اضافه کنند و کارهایی را که کارگران جدید ام است انجام دهند، ابالغ کنند. عالوه بر این، از تکنولوژی هوش مصنوعی میتوان برای لیبل زدن به ابزار استفاده کرد تا پیدا کردن آنها راحتتر شود.
3 .بودجهها و صورتحسابها- هوش مصنوعی قادر است فعالیتهای انجام شده در کارگاه ساختمانی را با صورتحسابهای صادر شده مطابقت دهد.
4 .برآورد و آنالیز عملکرد- هرچه دادههای بیشتری در اختیار هوش مصنوعی قرار گیرد، تصمیم گیریهای آینده بهتر خواهند شد. مدیریت محل و کاهش خطر هم برای پروژه فعلی و هم پروژههای آینده مفید خواهد بود. گردآوری دادهها از صدها سایت،
معیار سنجش دقیقتری برای برنامهریزیهای آینده فراهم میکند. وقتی بودجه بندی بهصورت دقیق انجام شود، تعداد پروژههایی که صنعت ساختمانسازی قادر به انجام آن است نیز افزایش خواهد یافت.
5 .مدلسازی اطالعات ساختمانی )BIM -)نقشه های معمول پروژههای ساختمانی قبل از پروژه ساختمانی کشیده میشوند و فقط گاهی )و بهصورت دستی( با تغییر شرایط سایت، بهروز میشوند. حال آنکه نقشههای مبتنی بر هوش مصنوعی متشکل از دادههای مربوط به مصالح، کارگران، ابزارآالت و تجهیزات، خاک و حتی شرایط آب و هوایی هستند. این نقشهها خروجیهای بهینه تری را ارائه میدهند.
شغل انتخابی من مهندسی عمران است و در این تحقیق اطلاعاتی راجع به مهندسی عمرن و اینده ان به شما می دهم:
رشته مهندسی عمران یکی از شاخههای گروه مهندسی محسوب می شود که به طراحی، نگهداری و ساخت سازه های مصنوعی و طبیعی از جمله جادهها، پلها، کانالها، سدها و ساختمانها میپردازد. مهندسی عمران از جمله رشتههایی است که کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران کشور را نشان می دهد.در واقع هدف از این رشته تربیت متخصصانی است که بتوانند در پروژههای مختلف عمرانی در زمینه های ساختمانی ، راهسازی ، سازه ها و بناهای آبی، پلسازی ، جمعآوری و دفع فاضلاب و … مسئولیت طرح ، محاسبه و اجرا و نظارت بر اجرا را بر عهده بگیرند.رشته مهندسی عمران در مقطع کارشناسی سه گرایش عمران – عمران ، عمران – نقشهبرداری و عمران – آب را در بر می گیرد. این رشته در مقطع کارشناسی 142 واحد درسی را در بر می گیرد که 27 واحد درسی مربوط به دروس پایه ، 86 واحد درسی مربوط به دروس تخصصی ، 7 واحد درسی هم مربوط به دروس اختیاری می باشد.توجه داشته باشید که تهیه نقشه ها با کمک نرم افزار طراحی کامپیوتری، آزمایش خاک برای تعیین کیفیت و قدرت پایه سازه ،اطمینان از مجهز بودن بخش های مختلف به تجهیزات ایمنی و سلامت و رعایت شدن قوانین و زمانبندی ها، ارزیابی ریسک ها و اثرات محیطی پروژه ها،گفتگو درخصوص تجهیزات لازم با کارفرما یا همکاران و … از جمله وظایف یک مهندس عمران می باشد.
اگر علاقه مند به تحصیل در رشته مهندسی عمران هستید در رابطه با تحصیل در مقاطع بالاتر در این رشته لازم است به اطلاعتان برسانیم که امکان تحصیل در رشته مهندسی عمران تا مقطع دکتری برای فارغ التحصیلان این رشته وجود دارد و در حال حاضر شاهد تدریس این رشته در دانشگاه های تراز اول هستیم.فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی میتوانند در مقطع کارشناسی ارشد در گرایش هایی از جمله سازه، سازههای هیدرولیکی، سازههای دریایی، مهندسی مدیریت ساخت، مهندسی برنامهریزی حمل و نقل، مهندسی زله، راه و ترابری، مکانیک خاک و پی، مهندسی آب ،مهندسی نقشهبرداری فتوگرافی و مهندسی محیط زیست ادامه تحصیل دهند.در رابطه با تحصیل در رشته مهندسی عمران در مقطع دکتری نیز لازم است بدانید که دانشجویان می بایست با افزایش اطلاعات خود، در یک زمینه تخصصی تر ،میزان قدرت و توان خود را برای انجام کارهای تحقیقاتی و توسعه مرزهای دانش و رفع مشکلات علمی و اجرایی از طریق پژوهش افزایش دهند تا بتوانند در این مقطع موفق شوند.زمینه های کاری یک مهندس عمران به چه صورت است؟
در جدول زیر می توانید با زمینه های کاری رشته مهندسی عمران آشنا شوید.
طراحی و مشاوره | فارغ التحصیلان در این زمینه به مشاوره در خصوص پروژه ها می پردازند و فعالان در این بخش بیشتر به کارهای دفتری و نقشه برداری می پردازند. |
نظارت | نظارت و هماهنگی کارها به دستور کارفرما از جمله فعالیت های یک مهندس ناظر می باشد. |
پیمانکاری و اجرا | دریافت طرح و نقشه توسط پیمانکار و اجرای آن از جمله وظایف مهندس عمران در این حوزه می باشد. |
رشته مهندسی عمران به دلیل داشتن رشته ها و گرایش های متنوع از بازار کار مناسبی برخوردار است.البته به این نکته توجه داشته باشید که در صورتی این رشته از بازار کار مناسبی برای فارغ التحصیلان برخوردار است که دانشجویان در دوران تحصیل به دنبال پژوهش،تحقیق و یادگیری بوده باشند و مهارت، علم و اطلاعات کافی را در زمینه با رشته تحصیلی شان کسب کرده باشند.فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی می توانند پس از اتمام تحصیلاتشان در شرکت های پیمانکاری ، شرکت های مشاوره و پروژه های تحقیقاتی به عنوان مهندس اجرایی ، سرپرست کارگاه ، مهندس ناظر ، نقشه بردار و … به فعالیت بپردازند.
ضمن اینکه فارغ التحصیلان پس از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر در رشته مهندسی عمران می توانند در شرکت های مدیریت منابع آب ،راهسازی و ترافیک شهری، شرکت آب و فاضلاب ، تصفیه خانه، سواحل، ساخت پل و سد و… مشغول به کار شوند.به طور کلی یک مهندس عمران فرصت های شغلی بسیاری در اختیار دارد برای مثال طراحی و ساخت بسیاری از کارهای عمرانی مانند: راه ها ، پل ها ، سدها ، سازههای دریایی برای سکوهای نفتی، آشیانه های هواپیما و خانههای مسی مقاوم در مقابل زله، از جمله فعالیت هایی است که مهندسان عمران می توانند بر عهده بگیرند.
استخدام مهندس عمران در سایر کشورها
وضعیت استخدام شغل مهندسی عمران در برخی کشورهای جهان به شرح زیر است :
آمریکا - پیش بینی ها نشان می دهد میزان استخدام مهندس عمران بین سال های 2010 تا 2020، رشد 19 درصدی خواهد داشت. در حالی که متوسط این رشد برای همه مشاغل 14 درصد می باشد.
استرالیا - میزان استخدام مهندس عمران در سال 2011، 47.9 درصد و در پنج سال گذشته نیز در مقایسه با درصد رشد استخدام همه مشاغل (10.2 درصد)، 26.4 درصد رشد داشته است. در سال های آتی رشد بسیار زیادی برای آن پیش بینی شده است.
حقوق مهندس عمران در سازمان های دولتی
در بخش دولتی میزان حقوق و دستمزد مهندس عمران بر مبنای قانون مدیریت خدمات کشوری تعیین می شود. جزئیات این قانون را می توانید از لینک زیر دریافت کنید :
حقوق مهندس عمران در شرکت های خصوصی
در بخش خصوصی نیز درآمدها متفاوت است. شرکت های خصوصی بر اساس ت ها و شرایط خود، میزان حقوق و مزایای کارکنان خود را تعیین می کنند. البته باید به این توجه داشت که شرکت های خصوصی برای توانمندی و مهارت مهندس عمران بهای زیادی قایل بوده و اینها عوامل مهمی در تعیین میزان حقوق افراد می باشند.
درآمد نامحدود برای کارآفرینان و صاحبان کسب و کار
آن دسته از مهندسینی که به طور مستقل کار کرده و برای خود شرکتی راه اندازی کنند، در صورت داشتن تخصص کافی در ارائه با کیفیت ترین کار، درآمدهای بسیار خوبی می توانند کسب کنند.
آخرین خبرها از حقوق مهندسین عمران
بر اساس آخرین آمار حقوق مهندس عمران که به عنوان کارشناس در حوزه های مختلف مشغول بکار است، در شرکتهای کوچک به طور متوسط بین 900000 تومان تا 4500000 تومان می باشد . البته لازم به ذکر است حقوق مهندس عمران در شرکتها و شهرهای مختلف متفاوت است .
اگر اطلاعات بیشتر و دقیق تری از حقوق مهندس عمران در شرکت های مختلف،میزان حقوق ها در شهرهای کشور ، مقایسه حقوق مهندس عمران با سایر رشته های مهندسی و بسیاری اطلاعات مفید دیگر در این زمینه می خواهید می توانید کتاب
تحقیق بالا روی شاغلانی که در استخدام شرکت یا سازمانی (اعم از دولتی یا خصوصی) می باشند، صورت گرفته است. در مورد افرادی که کارآفرین هستند و کار مستقلی در حوزه تخصصی شان، راه اندازی کرده اند، شرایط متفاوت است و آنها با توجه به میزان فعالیت، تخصص، تلاش و پشتکارشان، درآمدهای متفاوتی دارند.
درآمد مهندس عمران در سایر کشورها
متوسط درآمد شغل مهندسی عمران در برخی از کشورهای جهان عبارتند از :
آمریکا - متوسط درآمد سالیانه مهندس عمران 77.560 دلار (متوسط درآمد سالانه مهندسان83.340 دلار و برای همه مشاغل33.840 دلار) در سال2010 و مطابق با آخرین آمارها در سال 2013، 78.150 دلار بوده است.
استرالیا - متوسط درآمد سالانه مهندس عمران 76.680 دلار ( قبل از کسر مالیات) می باشد.
انگلستان - متوسط در آمد سالانه مهندس عمران تازه کار بین 25.500 تا 37.500 دلار، مهندس عمران با تجربه بین 37.500 تا 60.000 دلار و مهندسان ارشد 90.000 تا 150.000 دلار می باشد.
از ابتدا شروع می کنیم ، کلمه ی برند از واژه ی زبان اسکاندیناوی قدیم به معنای "داغ کردن و سوزاندن" می آید، به این خاطر که دامداران برای متمایز ساختن دام های خود علامت مشخصی روی بدن دام ها داغ می کردند.پس همانطور که پیداست مفهوم کاربردی برند موضوع جدیدی نیست؛ آنچه که جدید است دانش برندینگ و تکنیک های خلق برند و مدل های برندسازی است که در کشورهای پیشرفته تدوین شده است.
باید بدانیم در عصری حضور داریم که بسیاری از رفتارها و انتخاب های ما براساس احساس ما می باشد و برای خودمان تنها ظاهرا جنبه ی عقلانی دارد . ما حاضریم برای یک کفش که کالای مصرفی ست چند برابر قیمتش را بپردازیم ، فقط بخاطر اینکه – مثلا - مارک نایک روی آن نقش بسته است درصورتیکه همان کفش را در یک فروشگاه دیگر با همان قیمت ولی با یک برند ناشناخته نخواهیم خرید.
باتوجه به توضیحات فوق می توان نتیجه گرفت که برند از سوی اشخاص تعریف می شود نه ازسوی شرکت ها ؛ و چون احساس باطنی و ادراک هرشخص متفاوت است و درنهایت هر انسانی نسخه ی شخصی خودش را دارد پس مفهومی شخصی را از برند خلق می کند .
پس برند یک مفهوم کاملا نسبی ست ؛ زیرا تصویر هر برند بخشی دارد که در ذهن هر فرد متناسب با تجربیات آن فرد شکل گرفته و بخشی جمعی دارد که نهفته در ذهنیت جمعی و پذیرفته شده توسط گروه های اجتماعی و یا حتی جوامع است . پس بخشی از برند در ذهن فرد و بخشی از آن در ذهنیت جامعه قرار دارد.
از تعاریف فرد به فرد که بگذریم برند یک وعده است ، وعده ای که بین مالکان کسب و کار و مشتریان به صورت نانوشته بسته شده و هر دو طرف به آن متعهد هستند ، یک طرف به اجرای آن و دیگری به پذیرش آن .
حال اینکه این وعده از کجا می آید و به کجا می رود چه کسی آن را می شناسد و چه کسی آن را خلق می کند ، باید چگونه عمل شود تا بتوان به بهترین صورت آنرا خلق کرد و . همه مواردی هستند که در پروسه ی برندینگ و تحت عنوان " هویت برند " بصورت تخصصی بررسی و تحلیل می شوند .
برندها معمولا با انتخاب شخصیت مناسب از ناخودآگاه جمعی مخاطبان استفاده می کنند. ناخودآگاه جمعی از مشهورترین مفاهیمی ست که " یونگ – جامعه شناس مشهور – " ارائه کرده است و آن را ذخیره ی عظیمی از اطلاعات می داند که درباره ی تاریخ و فرهنگ بشر به زبان ساده تر هر آنچه در اعماق روان ما در دسترس همه ی انسان هاست.
شناخت شخصیت مناسب برند – چه برای کسب و کار و چه مصرف کنندگان – اثر ملموسی روی کسب و کار دارد ، و اگر مشاوران یا مجریان برند بتوانید برای برندتان شخصیت و داستان بسازند کار بزرگ و قدم بلندی در راه برندینگ شما برداشته اند . این شخصیت ، داستان و وعده ی برند باید مطابق با هویت برند باشد ، عدم شناخت درست مخاطب و شخصیت مخاطب ، هم راستایی آن با هویت برند و خلق درست وعده ی برند باعث اتفاقات مختلفی می شود . مثلا عده ی بسیاری از شخصیت یک برند لوکس استفاده می کنند تا شخصیت خود را ابرازکنند . البته این باعث شده که شاهد حضور برندهای جعلی در کشورمان نیز باشیم!
در اینجا به نکته ی حائز اهمیتی برخورد می کنیم به نام "مدیریت برند " طبق تعاریف ، از آنجا که برند ، احساس و ذهنیت فردی و جمعی انسان ها در مورد یک چیز است ، ما به شکل مستقیم توان مدیریت این احساسات را نداریم . ما در واقع ابزارها و ارتباطاتی را می توانیم مدیریت کنیم که در خدمت ساخت ذهنیت و احساسات فردی و جمعی باشند ، یعنی در واقع آنچه را که ما مدیریت می کنیم ، ابزارهای ایجاد تجربه و ارتباطات برند است که ذهنیت و احساسات یاد شده را خلق می کنند .
می توان در اینجا این نتیجه را گرفت که ؛ یک محصول زمانی می تواند برند شود که خصوصیاتی داشته باشد تا بتواند در ایجاد ذهنیتی فردی و جمعی نقش داشته باشد.
در کنار تمامی این مفاهیم هرگز نباید فراموش کنیم که طبق مدل های تخصصی برندینگ - مدل 7 لایه ای برند دکتر فرزاد مقدم - برند یک هویت یکپارچه است که در قالب جملات ، کلمات ، تصاویر ، رویدادها ، تبلیغات و . از طریق فرایندی که ما آن را برندینگ می نامیم به مخاطب منتقل می شود .
مهم ترین اصل در برندسازی تجربه ی مصرف است ؛ همان چیزی که باعث ایجاد احساس و ادراک نسبت به برند می شود و پیامی که شرکت از طریق کانال های ارتباطی به مصرف کننده منتقل می کند ، شکل دهنده ی این ادراک و احساس است و برند را شکل می دهد .
بخاطر همین است که می گویند اگر محصول و فعالیت های بازاریابی ایجاده شده برای آن ، مثلا نوع عرضه ی محصول ایراد داشته باشد ، تجربه ی خوبی را برای مخاطبان به همراه نخواهد داشت و مشغول شدن فقط و فقط به طراحی هویت بصری کاری بیهوده است.
برندسازی فواید بسیاری دارد که کم و بیش رایج می باشد و شما می توانید با مطالعه ی مقالات و کتاب هایی در حوزه ی برند و برندینگ دست پیدا کنید ، ما در اینجا تعدادی از تعاریف برگزیده را آورده ایم :
1. برندینگ باعث می شود که بتوانید محصول را با قیمت بالاتری به فروش برسانید.
2. ارزش افزوده برای سازمان ایجاد می کند.
3. باعث ایجاد گروه مشتریان وفادار می شود ، یعنی یک پیوند عاطفی میان مشتری و برند.
آنطور که مسلم است از نظر افراد کم تجربه و بی سابقه برندینگ ضررهایی را نیز به خود به همراه دارد که نیاز به مخارج بالا برای تبلیغات و طراحی برند می باشد و همچنین سرمایه گذاری برای بالابردن کیفیت تجربه ی محصول !
اما به واقع هزینه کردن روی کسب وکار برای خلق برند نوعی سرمایه گذاری محسوب شده و اگر برند خوبی بسازیم صاحب سرمایه ای شده ایم که هیچ ی نمی تواند آن را از ما برباید . برندینگ موفق یعنی این که محصول شما پس از هرخرید دوباره خریده می شود ؛ بزرگترین موفقیت در زمینه ی ارتباط با مشتری برای برند دقیقا لحظه ایست که مشتری آن برند را به دیگران هم معرفی نماید.
همانطور که اشاره شد برندسازی با ادراک مصرف کننده سروکار دارد.هنگامی مصرف کننده احساسات خوبی از مصرف محصولات یک برند دارد که ، آنچه به لحاظ فیزیکی و حسی دریافت می کند با ادراکات او همسو شده باشد . بنابراین برندهایی موفق هستند که به جنبه های احساسی و ادراکات مصرف کنندگان بها می دهند ، ادراکات مصرف کنندگان خود را به خوبی می شناسند و البته درصورت نیاز و بنابر اهداف تعیین شده در تغییر این ادراکات نادرست به نفع مصرف کننده می کوشند.
بد نیست به دوره های مختلف برندینگ در تاریخ نگاهی بیندازیم زیرا برندسازی نیز همانند فروش و بازاریابی دارای دوره ی ایجاد و شکل گیری و ارتقا می باشد.
باتوجه به مشاهدات و تحلیل ها بزرگان دنیای برندسازی آن را به سه دوره ی اصلی و هفت رویکرد تقسیم نموده اند :
دوره ی اول سال های 1985 تا 1992
1)رویکرد اقتصادی
باتوجه به نام این رویکرد می توانیم در قدم اول حدس بزنیم که تمرکز در این نگرش تنها بر روی صاحب برند می باشد. بر اساس این رویکرد برند و هویت برند که توسط صاحب برند طراحی می شود در یک سمت قرار دارد در سمت دیگر مخاطب ، و طراح برند هویت برند را از طریق ابزارهای متفاوت به مخاطب می رساند . معمولا این ابزارها همان آمیخته ی بازاریابی بود و در راس آن ها ترویج فروش و آنچه در یاد می ماند ؛ یعنی لوگو ، شعار ، رنگ ، موسیقی برندن و همچنین پیام های تبلیغاتی که در زمره ی فعالیت های ارتباطات بازاریابی قرار می گرفتند.
از نتایج و مشاهدات اینگونه بر می آید که در این رویکرد ، انسان – مخاطب - هیچ نقشی در شکل گیری برند ندارد و تصمیماتش را براساس معیازهای عقلانین و اصل مطلوبیت می گیرد . یعنی باید برای مصرف کننده نفع منطقی وجود داشته باشد تا برند را بخرد و به آن وفادار گردد.
در اکثر نقاط جهان این رویکرد منسوخ شده و البته برای کسب و کار ها در سطح b2b بصورت خیلی کم گاها این رویکرد قابل مشاهده است . اما متاسفانه در بازار ما این رویکرد هنوز از جایگاه قابل توجهی برخوردار می باشد !
2)رویکرد هویتی
پیش فرض اصلی در این رویکرد این است که مصرف کننده هویت برند را در ذهن خود براساس تجربه ای که از سازمان دارد ، شکل می دهد. در این رویکرد هویت سازمان وابسته به عناصر بصری و رفتاری یکپارچه ی سازمان است . اهمیت برندسازی سازمانی و برندینگ در ذهن کارکنان و ذی نفعان در این رویکرد بسیار مهم است.
سال های 1993 تا 1999
در این سال ها بخاطر پژوهش هایی که درباره ی مصرف کننده و مخاطب پیام صورت گرفت ، همچنین ورود جدی دانش روانشناسی به بحث مدیریت برند و ارائه ی نظریات جدید در این موضوع ، تمرکز از سمت صاحب برند به سمت مصرف کننده ی برند رفت. بدین ترتیب رویکردهای انسان گرایانه و فردگرایانه که به رویکرد مبتنی بر مصرف کننده ، رویکرد شخصیتی و رویکرد رابطه ای موسوم هستند ، در این سال ها به منصه ی ظهور رسیدند. در این دوره بود که شناخت رفتار مصرف کننده برای طراحی ارتباطات و پیام های تبلیغاتی اهمیت یافت و فعالیت های بازاریابی که در ایجاد تجربه ی مشتری نقش مهمی داشتند نیز رسوخ کرد.
3)رویکرد مصرف کننده محور
در دیدگاه مصرف کننده محور، برند مطابق آنچه در ذهن مشتری است ، تجزیه و تحلیل می شود . بدین ترتیب مصرف کننده به عنوان صاحب برند درنظر گرفته می شود و هویت برند ، هست و چگونگی خود را براساس مدل شکل گرفته در ذهن مشتری ایجاد می کند . از این رو تداعی های مشتری از برند ، برای خلق ارزش ویژه ی برند به نقطه ی مرکزی تبدیل می شوند و برند جوهره ی خود را از ذهن مشترک مصرف کنندگان می گیرد.
4)رویکرد شخصیت محور
اگر شخصیت برند متناسب با خود انگاره ی برند باشد و محرک بودن کافی برای برقراری پیوند عاطفی میان برند و مصرف کننده را دارا باشد ، مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند و بیش از برندهای دیگر نسبت به آن واکنش نشان می دهد. این رویکرد بیان می کند که مصرف کنندگان چگونه یک برند را برای "خودابرازی" می خرند. در این دیدگاه شخصیت برند، مصرف کننده برند را به خاطر مزایای نمادین آن و ابراز بهتر شخصیت خود استفاده می کند. در این دیدگاه مزیت نمادین برند با شخصیتی شبیه انسان بیان می شود.
5)رویکرد رابطه ای
رویکرد رابطه ای و معنا محور نیز متعلق به همین دوره است که بر فهم زندگی مصرف کننده و درک مدل ذهنی او برای خلق برند تاکید دارد. رویکرد رابطه ای براساس پدیده شناسی بنا شده است و بر تحقیقات کیفی محض تکیه دارد . در این رویکرد صاحب برند و مصرف کننده هردو بصورت مشترک برای خلق ارزش برند مشارکت می کنند. سال های 2000 به بعد تاکنون
6)رویکرد اجتماعی
پدیده های بسیاری مانند اجتماعات برند در سال های پس از 2000 بروز کرد و تغییرات عمیقی در محیط مصرف روی داد که باعث شد مطالعات انسان شناسانه ی مصرف کنندگان وارد این حوزه شود . همچنین برندها در این سال ها به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شدند و همین امر به پژوهش هایی درباره ی چگونگی این اتفاق انجامید. در کنار این ، جنبش های ضد برند سبب شدند تا برندها به دنبال خلق ارزش و کسب مسئولیت اجتماعی در زندگی انسان ها بیفتد تا رابطه ی خود را با مصرف کننده بهبود بخشند. در رویکرد اجتماعی همان گونه که مصرف کننده و برند بر یکدیگر تاثیر دوطرفه دارند، خود مصرف کنندگان نیز در راستای خلق معنای برند بر یکدیگر تاثیر می گذارند.
7)رویکرد فرهنگی
در رویکرد فرهنگی، برند به جای اثرگذاری بر مصرف کننده بر فرهنگ اثر می گذارد و رابطه ای تعاملی میان برند و فرهنگ برقرار می گردد. مدیر برند در این رویکرد باید موضوعات فرهنگی موجود در جامعه را بخوبی بشناسد و قادر باشد داستان ها و روایت هایی را برای برند بسازد که با مهم ترین تناقضات فرهنگی زمانه ی خود مرتبط باشد. در این رویکرد است که برند باید یک قصه گوی دوست داشتنی باشد که با فرهنگ در سطح کلان مبادله ای دارد و بدین ترتیب هم از فرهنگ تاثیر می پذیرد و هم بر فرهنگ اثر می گذارد. مدل برندسازی فرهنگی ارتباط نزدیکی با نظریه ی "مصرف فرهنگی" مک کراکن دارد که آن درباره ی ابعاد فرهنگی مصرف و این که چگونه برندها به یک نماد فرهنگی تبدیل می شوند ، صحبت شده است. در نظریه مصرف فرهنگی، محصولات نه تنها به خاطر کارکردشان بلکه بخاطر معنای فرهنگی خود و پاسخگویی به تنش های فرهنگی مخاطب خریداری می شوند و سیستم های تبلیغات و درنظرگرفتن این معانی درون کالبد محصولات نقش اصلی را ایفا می کنند.
تمرکز بر خلق فرهنگ برند و فرهنگ سازی رویکردی است که اکثر برندهای موفق در پیش گرفته اند ، برندهایی نظیر اپل ، مایکروسافت ، فیسبوک و اینستاگرام با مدیریت درست نقاط تماس شان و کنترل برند با نگرش های رویکرد فرهنگی توانسته اند به یک فرهنگ مصرف در اجتماع مخاطبان شان دست یابند فرهنگی قوی که به برندشان ارزشی والا بخشیده است .
بعد از تمام این موارد باید دقت کنیم که نباید برند را با ابزارهای خلق برند یکی بگیریم ، ابزارهایی نظیر محتوا ، تبلیغات ، وبسایت و سئو ، شبکه های اجتماعی ، مذاکره و کارشناسان فروش و همه بخشی از ابزارهای برندینگ هست که به کمک خلق برند می آیند .
البته لازم به ذکر است که هر کدام از این ابزارها در حوزه ی برندینگ مفهومی دارند که باید هنگام استفاده از آن مشاور یا مجری برند با نظارت کامل بخش های متفاوت آن را به کار بگیرد . در اینجا بطور مثال مفهوم سئو در برندینگ را بررسی می کنیم .
نویسنده این کتاب آقای دارن هاردی، ناشر و دبیر مجله موفقیت Success Magazine است. او تمام اصولی که در این کتاب بازگو کرده را عملی کرده است پس کاملا با اثرات کتاب اثر مرکب آشنا است و میداند با اجرای آن به چه موفقیتهایی خواهید رسید.
او در هجده سالگی به درآمدی بالغ بر یک میلیون دلار رسیده بود و در بیستوهفت سالگی این عدد را به ۵۰ میلیون دلار در سال رساند. انگیزه او برای کسب موفقیت اورا تبدیل به یکی از برترین مربیان کارآفرینان عصر جدید کرده است این درحالی است که خود او چندین شرکت دارد.
با توجه به اینکه دارن success magazine را در دست دارد توانسته است با برترین مدیران عامل، کارآفرینان، ورزشکاران حرفهای مصاحبه کند و از راز موفقیت آنها پرده بردارد و در کتاب اثر مرکب خود از آن استفاده کند.
باهم به سراغ چکیدهای از مطالب مهم کتاب برویم تا ببینیم این کتاب چه مطالبی برای پیشرفت ما دارد :
هیچ موفقیتی یکروزه بدست نیامده است. تمام افراد و شرکتهای موفق جهان بعد از چندین سال زحمت و تلاش اثر مرکبی و مداوم به نتیجه رسیدهاند. اگر فکری غیر از این دارید به خود این شخص نگاه کنید. او از ۱۸ سالگی یک کارآفرین شدهاست.
ولی ما کی او را شناختیم؟ مطمئن باشید در کمتر از ۳۰ سال نبودهاست. او در این سالها زحمت کشیده و مداوم تلاش کرده است.
در کتاب اثر مرکب آمده : شما هیچوقت نمیتوانید پانزده کیلوگرم از وزنتان را در ۵روز کم کنید مگراینکه تصمیم به خودکشی داشته باشید!!
[quote]فرمول موفقیت = انتخابهای کوچک و درست+پایداری+زمان[/quote]
پدر دارن هاردی آقای جری هاردی فردی سختگیر و منظم بود. هیچ وقت به فرزندانش اجازه نمیداد به دلیل مریضی در منزل بمانند. حتی اگر خون ریزی داشتند و استخوانشان بیرون زده بود بازهم باید به مدرسه میرفتند.
در کتاب اثر مرکب ذکر شده که پدرش هیچ موقع به او دستور نمیداد که به سراغ کارش برود بلکه فقط یک نتیجه خوب را از او انتظار داشت.
البته همین انضباط ایجاد شده در دارن هاردی به او کمک کرد در همان دوران یعنی در سن ۱۲ سالگی برنامه او به اندازه برنامه یک مدیر عامل توانمند منظم باشد.
[quote]اثر مرکب در زمان کوتاه اثراتش ناچیز است ولی در بلند مدت خود را نشان میدهد[/quote]
این ویدیو در مورد این قانون توضیح میدهد. این نکته شاید مهمترین نکته این کتاب باشد.
اگر از شما بپرسند که بین سه میلیون دلار به صورت نقدی و یک سکهی یک سنتی که در ۳۱ روز آینده هر روز ارزشش دوبرابر میشود یک کدام را انتخاب کنید شما چه گزینهای را انتخاب میکردید؟
این یک مثال ساده اثر مرکب است زیرا بعد از ۳۱ روز در مورد اول شما هنوز سه میلیون دلار دارید تازه اگر آن را خرج نکرده باشید ولی در مورد دوم شما در حدود ۱۰میلیارد دلار پول خواهید داشت!! این مثال ساده قدرت کارهای کوچک را در طول زمانهای بزرگ نشان میدهد.
مثلا اگر شما میخواهید وزنتان را در یک ماه کم کنید اگر روزانه یک قاشق برنج از غذایتان کم کنید هروز به میزانی از وزن خود کم کردهاید!!جالب است نه؟؟ درسته تازه جواب هم میدهد.
[quote]تمرین اول کتاب اثر مرکب : ۱. لیست بهانههایی که همیشه به آنها پناه میبرید را بنویسید مثل اینکه بلد نیستم یا وقت ندارم
۲. چه عادتهایی بدی مثل پرخوری یا کم خوابیدن دارید که لازم است آنها را جایگزین عادت مثبت کنید؟ یادداشت کنید و برای بهبود آن تلاش کنید [/quote]
هر آن چیزی که الان هستیم و بدست آوردهایم نتیجهی انتخابهایی است که قبلا داشتیم. بزرگترین مساله این است که ما مسئول صددرصد زندگی خودمان هستیم.
شاید مهمترین نکته در کتاب همین باشد
[quote]شما مسئول صددرصد زندگی خودتان هستید[/quote]
اگر برای اینکه از زندگی گذشته خود راضی نبودید انگشت اتهام سمت دیگران یا جامعه بردید بدانید هنوز به اصل این نکته که زندگی تمام افراد موفق را متحول کرده پی نبردید.
تا وقتی غر بزنیم و تغییر نکردن زندگیمان را گردن شرایطی غیر از درون خودمان بیندازیم هیچ اتفاق خاصی در زندگی ما نخواهد افتاد!
فرمولی که در کتاب اثر مرکب از آن ذکر شده است فرمول شانس نام دارد. ما همه منتظر هستیم ببینیم شانس کی درخانهمان را میزند ولی شانس تعریفی برای خود دارد :
quote]آمادگی(مهارت های شخصی)+نگرش(باور و فکر)+فرصت(چیزهای خوبی که سر راهمان قرار می گیرد)+اقدام ( انجام کاری راجب آن)[/quote]
آرنولد پالمر گلف بازی حرفهای و قهرمان چندین دوره از مسابقات گلف میگوید خندهدار است هرچه بیشتر تلاش میکنم موفقتر میشوم.
برای شروع و ساخت عادتهای نو در خودت آهسته شروع کن کافیست عاداتی روزانه در خودت ایجاد کنی و بعد از چند هفته نتایجش را در خودت ببینی. بعضی مواقع لازم است عادتهای قبلی خودت را تغییر دهی. نگران نباش بعضی عادتها به دلیل اینکه خیلی تکرار شدهاند تغییر آنها زمان بیشتری میبرد.
اگر به پرخوری عادت کردهای کافیست روزانه کمی از غذا یا خوراکیهای اضافهای که میخوری را کاهش دهی و بعد از مدتی مقدار آن را بیشتر کنی.
نکته جالب قضیه در این است که بعد از گذشت ۲ماه از انجام عادتی که مشغول انجام آن بودیم کم کم بصورت خودکار آن را انجام میدهیم یعنی دیگر لازم نیست درباره آن فکر کنیم.
مثال زیبای کتاب اثر مرکب در مورد رانندگی است. در اوایل که میخواستید رانندگی را یاد بگیرید باید به همه چیز دقت میکردید. فرمان، آینه، دنده، خط عابر و…
ولی بعد از گذشت ۱-۲ ماه همه چیز برای شما عادی میشود و دیگر شما به هنگام رانندگی حتی به آن فکر هم نمیکنید!
[quote]برای آنکه بخواهید کاری را شروع کنید اراده کافی نیست باید چرایی آن را بیابید[/quote]
فرض کنید از شما بخواهند بین دو ساختمان یک تکه چوب قرار دهید و در روی آن از یکی به ساختمان دیگری بروید.
شما هیچ دلیل خاصی برای اینکار نمیبینید ولی اگر روی سر شما اسلحه قرار دهند و شما را تهدید به مرگ کنند چه؟ بله! این یک دلیل برای انجام آن کار است.
پس اراده به تنهایی به ما هیچ کمکی نخواهد کرد باید دلیل کاری که میخواهیم انجام بدهیم را بیابیم بعد از آن هم اراده و هم انگیزه در ما به وجود خواهد آمد.
در کتاب اثر مرکب ۵ استراتژی برای ریشه کن کردن عادتهای بد ذکر شده است :
۱. کشف محرکها : چه چیزی آنها را تجریک میکند یا چه چیزی باعث میشود شما به آنها فکر کنید و سپس آن را انجام بدهید.
۲. پاک سازی آنها : هرچه باعث تحریک میشود را به معنای واقعی کلمه از بین ببرید. در مثال پرخوری هرچه نوشابه و شکلات دارید را دور بریزید یا به کس دیگری بدهید
۳. جایگزین کنید : هرعادتی که میخواهد از بین برود لازم است جایگرینی برای آن بیابیم. در مثال بالا ببینیم بجای نوشابه شاید بتوانیم از آب استفاده کنیم
۴. آرام شروع کنید : عادتهای قدیمیتر سختتر از بین میروند. قدم های کوچکی بردارید و آهسته و مداوم پیش بروید.
۵. بپرید : یکدفعه آن عادت را قطع کرده و از بین ببرید
این بستگی به شما دارد که برای هر عادتی با کدام روش بهتر میتوانید عمل کنید.
حال برای ایجاد یک عادت خوب چه کنیم؟(از کتاب اثر مرکب)
[quote]هر عادت بدی برای تغییر نیازمند جایگزین شدن با یک عادت خوب است[/quote]
۱. به اضافه کردن فکر کنید نه کم کردن: اگر میخواهید رژیم غذایی بگیرید بگویید مثلا کرفس میخورم. نگویید دیگر فلان غذای چرب را نمیخورم.
۲. کارهایتان را به دیگران بگویید تا مسپولیت پذیرتر شوید
۳. برای خودتان بعد از هر موفقیت جشن بگیرید و جایزه ایجاد کنید
۴. یک همراه موفقیت داشته باشید تا بطور مداوم با او چک کنید
[quote]تمرین : ۱- در کدام جنبه از زندگی هنوز مسئولیت کامل را نمیپذیرید آن را پیدا کنید و رفع کنید
۲- ۳ مورد از عادتهای خوب و ۳ مورد از عادتهای بد خود را بنویسید و یادداشت کنید چگونه عادتهای بد را جایگزین میکنید[/quote]
[quote]تکانش مرتب انجام دادن کارهای کوچک بصورت مداوم برای رسیدن به تغییر بزرگ است[/quote]
دارن هاردی در کتاب اثر مرکب میگوید در شروع کار و برای به حرکت درآوردن چرخه زندگیتان فشار زیادی لازم است ولی بعد ازینکه چرخه را به حرکت درآوردید دیگر لازم به انرژی زیاد نیست بلکه کارها را به طور ناخودآگاه انجام میدهید.
سعی کنید هرازچند گاهی هم رویههای خود را تغییر دهید تا احساس خستگی یا یکنواخت بودن نکنید. این به شما کمک میکند انرژی لازم برای ادامه کار را داشته باشید و به هیچ وجه کم نیاورید. مهمترین نکته پایداری در انجام رویههایی است که برای خودتان تعیین کردهاید.
[quote]تمرین : رویههای زندگی خود را ایجاد کنید و بنویسید روزانه چه کارهایی را میخواهید انجام بدهید[/quote]
امیدوارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید
این که توسط تیم ما ترجمه شده است خلاصه بسیار زیبا به صورت موشن گرافیک از این اثر دارن هاردی است امیدوارم از آن لذت ببرید.
نقد نقدهای مسعود فراستی ، سعید قطبی زاده و محمدتقی فهیم به فیلم متری شش و نیم
* در ابتدای میز نقد، محمدتقی فهیم به بیان نظرات کلیاش درمورد فیلم میپردازد و میگوید' با اینکه از فیلم قبلی روستایی خوشش نمیآمده اما آن را نسبت به این فیلم برتر میداند. و در اینجا رشد چشمگیری شاهد نبوده و معتقد است فیلم لحنی چندپاره دارد و میتوان فصلهای پایانی آن را جابهجا کرد و هیچ اتفاقی نمیافتد. تنها نقطه مثبت فیلم را بعضی موقعیتهای چشمگیر آن میداند و شخصیت پلیس آن که متفاوت است اما بازی معادی دراین نقش را آپارتمانی و ضعیف ارزیابی میکند.
* سعید قطبیزاده در اولین دفاعیه از فیلم حرفی میزند که بسیاری از مدافعین روی آن مانور میدهند. او شخصیت ها را خاکستری دیده و معتقد است در فیلمنامه برای شخصیت منفی خصوصیات مثبت و برای شخصیت مثبت خصوصیات منفی تدارک دیده شده و این را نشانی از رویکرد مدرن و روایت نوآورانه میداند که در این راستا سعید روستایی را هم مستم تحسین فرا می خواند.
* این در بوق و کرنا کردن ها و ندیدنِ چگونگی پرداختِ شخصیت های خاکستری فیلم نزد منتقد موافق، خود جای اما و اگر دارد. چگونگی شخصیت پردازی مهم است نه نیتِ پردازش کاراکترهای خاکستری. همین بیان چگونگی است که منتقد را دارای استدلال می کند و تحلیل را دارای ستون های محکم می سازد تا به راحتی فرو نریزد. این ها تنها به دلیل نیتِ روابط عمومی بودن به جای نقد، شکل می گیرد. مثلا چگونگی شخصیت پردازی پلیس (پیمان معادی) که اصلا نمیفهمیم، ویژگیهای منفی اش چه میشود. مثلا آن لکههای پرونده اش نزد دستگاه قضایی بالاخره چه سرانجامی مییابند و این موضوع در یک چهارم نهایی فیلم بهکل رها میشود. در مورد چگونی شخصیت پردازی کاراکتر منفی (نوید محمدزاده) هم که رییس مافیا بودنش از همان ابتدا به ساکن جای سوال است و باورپذیر نمیشود. اینکه به شخصیتی منفی مانند {دون کورلئونه} در پدرخوانده، بعضی وجوه مثبت مثل"خانواده دوستی" و "هواخواهی همکاران مافیایی" بیفزاییم، یک موضوع است، اما اینکه یک قاچاقچی که علی القاعده باید هفت خطی از روزگار میبود، در طول درام فیلم اینقدر رقیقالقلب و مظلوم شود که از شخصیتی منفی به شخصیت مثبت تغییرهویت دهد، موضوعی دیگر.
* نقل قول سعید قطبی زاده: آن شخصیتی که تیپیکال منفی است، ویژگیهای مثبتش هم امرور میشود. و آن شخصیتی که تیپکال مثبت است، ویژگیهای منفیاش مرور میشود». اگر اینطور بود، که غمی نبود و نقد نقدمان کجا بود! مشکل دقیقا اینجاست که محمدزاده صرفاً یک شخصیت منفی نبوده که حالا ویژگیهای مثبتاش را مرور کنیم، بلکه هر چه فیلم جلو میرود، تقریبا از این شخصیت هیچ ویژگی منفی باقی نمیماند! و رسما می شود، مثبت در مثبت = مثبت! با دو سه لیوان آب هم رویش!
* در آغاز نقدهای منفی محمدتقی فهیم تنها مخالف حاضر در میزنقد، این مسعود فراستی و سعید قطبی زاده بودند که با رفتارشان اساسا رویکرد بوقچی منشانه خود را لو می دهند و از آن سو حقانیت منتقد روبرو را اثبات می کنند. قطبی زاده با نیشخندهای مکرر و نگاه عاقل اندرسفیه خود به منتقد ِپیشکسوت و از همه مهم تر مخالف فیلم نهایت بی احترامی روا داشته و ما بیشتر متعجبیم که چگونه در این زمینه، مسعود فراستی با سکوتش و به مرور همراهی و همکاری در تخریب و تمسخر منتقد مخالف، هر دو شدند جامه دراندازانِ گذشته و سینه چاکان امروز و تخطتئه گران نقد و بوقچیان فردا. و اما به یقین نقد زنده می ماند و بادا بادا مبارک باداهای سطحی و تبریک ها جایی در تکامل و پیشرفت ندارند و همینطور جایگاهی در تاریخ نقد.
* مسعود فراستی نقد را خواب آلوده و با سوتی های بسیار آغاز می کند. او می گوید که فیلم را باید مستقل و مجَرّد از فیلم قبلی سعید روستایی ارزیابی کرد. سپس در یک جمله، به طرز عجیبی پرولوگ ابتدایی فیلم را دارای ارزش و اعتبار میداند و در توضیح، با مقایسه دوربین محکم و بدون لرزش این فیلم با دوربین لرزان و روی دست فیلم قبلی (ابد و یک روز) این را حرکتی مثبت ارزیابی میکند. و متاسفانه در دفاع و مثبت گویی، اندازه نگه نمی دارد. این تعییننکردن اندازهها وقتی در جای جای نقدش بارها تکرار میشود، دیگر کاملا از ناخودگاهی که تصمیم به مثبت گویی گرفته پرده برمیدارد و نیت عدم صداقت را فاش می سازد.
نقل از مسعود فراستی: "فیلم چند کار می کنه که خیلی موفقه، یک دوربینشه. دوربین است که اول ما را با خود میبره که اگر دوربین فیلمهای قبل بود هرگز این حس را نمیداد!"
"دوربین میتونه واقعه و از پس آن آدمهای درون واقعه رو بسازه که از نظر من خیلی جلو رفته !" (منظور به نسبت فیلم قبلی فیلمساز است که جلو رفته!)
* ناخودآگاه منتقدی که نمی خواهد کمال گرای پیشین باشد و کاملا مبتدیانه به تقلیل گرایی امروز دست می زند؛ با استدلال های ضعیف بستر بر باد دهی پیشینه خود را می سازد. در واقع او مستقل ترتیب استقلال خود را میدهد! و مجّرد ترتیب تاهل و تعهد را خواهد داد!
* در نقد فیلم، دوربین تنها با خودش و چیزی که نشان میدهد، سنجش می شود. با این معیار دوربین فیلم متری شش و نیم با استاندارد و کمال فاصله ای بسیار دارد. به طور مثال در همان سکانس آغازین؛ این تدوین تند هر چند برای جذب و پیگیری مخاطب به درام اکشن کارکرد دارد. اما یک کمال گرا به راحتی انواع اشکالات تکنیکی در دکوپاژ و تدوین که دوربین متحرک را به دوربین ایستا در پلان بعدی کات می زند، می بیند و ضعفش را می گوید. این تقلیل گرایی و غریب گویی و خلاصه کردن همه چیز در دوربین، کنشی به شدت ضعیف از منتقد می سازد و شکنندگی نقدهایش را نوید می دهد. مثلا دوربینی که به سرعت در حال تِرَکینگ و تعقیب و گریز است؛ کات به زاویه دیدی از جلو میخورد و خط فرضی را می شِکَنَد؛ و لحن متضاد با دوربین ایستایی پیدا میکند، که نظاره گر است. استدلال ها با لحن تعریف و تمجید هیچ تناسب ندارد و هیچ اندازه منطقی پیدا نمی کند. وقتی مخاطب به صداقت منتقد از همان اول شک کند، تمامی نقد شبهه برانگیز و بر بستر دروغ و پنهان کاری بنیان میگیرد.
* مسعود فراستی در ادامه، برای تایید و مثبت اندیشی، شخصیت پلیس را قابل مقایسه با بهترین فیلم های پلیسیِ آمریکایی معرفی می کند! سوال مهمی در نقد این فیلم و نقد فیلم سرخپوست، ذهن ما را قلقک می دهد: آیا مسعود فراستی آگاهانه از تئوری های پیشین خود پاپس می کِشد؟ آیا مواضع اش را مصلحت اندیشانه تغییر نداده -یا لحنش را آگاهانه کنترل نمی کند؟ آیا اجازه است به مسعود خان بگوییم که نقدش، ملی بودن را واکاوی نکرده به آمریکایی بودن و مقایسه با آنها ارزش مداری کرده و روی چنین موضوعی ستایش گرانه برخورد می کند؟ چگونه از اعتبار خویش خَرج و به اعتبار فیلم می بخشد؟
* بله خوب میدانیم که منظور استاد فراستی چیست. همیشه از پَسِ آسان گیری، ابتذال ورود می کند. نقد هم به همین راحتی مبتدل می شود. تنها با تمجید از بازی "پیمان معادی" با لحنی شگفت زده و فریبکارانه. و جملاتی که در انتخابش خبری از آن اندازهنگهداری گذشته که مواضعِ سرپا گفته شده و شفاهیِ سرشبیِ فراستی را دیرینه میکرد، نیست.
- او بازی معادی را بهترین بازی کل سینمایی ایران که نه، بلکه "CREER" یعنی "کارنامه" بازیگر می داند! از پسِ زیرکی مرموزانه ی منتقد کلمه کارنامه به زبان انگلیسی اَدا و جایگذاری شده و کارکردِ تبلیغاتی در امروز برای عوام پیدا میکند!
* تنها استدلالی که منتقد بیان میدارد؛ هیچ ربطی به بازیگر ندارد و صرفا به پرداخت نامتعارف پلیسِ ایرانی بسنده می کند. این تقلیل گراییِ خودآگاهانه، در بستر هوش و فَراستِ بسیار، با ادبیاتی به تمجید و تعریف نشسته است که جملات صرفا در تاریخ ثبت و لحن در امروز خرج فیلم شود! لحن در بستر تاریخ نمی ماند و جملات مکتوبش ثبت می شود. این خاله بازی های پیرِنقدی است، که خوب میداند برای تعریفِ دوبرابر چگونه واژگان برگزیند؛ تا اعتباری در طول تاریخ دست و پا کُند و لحن و انداره را به گونه ای دهد، که بتواند برای خود در امروز هم چیزی از کیسه بدوزد!
* نکته بعدی او هم با استدلالی متناقض روبروست. تعریف های اَلابختکی. توضیح او که شخصیت ها از طریق شغلشان معرفی شده و این را به تنهایی امتیاز مثبت داده، ذوق زدگی برای تلاش فیلمنامه نویس و فیلمسازی است که تلاش داشته تا شخصیت ها با شغلشان معرفی شوند؛ اما برای سنجش و لحنی که دفاع می کند، تنها ملاک را کم سابقه بودن در سینمای ایران می داند ! این چه ملاک و معیاری است که هیچ گونه تعریف و تمجیدی را مستقل با خودِ فیلم داوری نمی کند. برای مثبت گویی مداوم، او را با چیزی غیر از خودش مقایسه می کند و نمی تواند نکته ای مثبت را با چگونگی روندِ پرداخت آن توضیح دهد.
* شخصیت پردازی از طریق شغل، صرفا تیپِ پلیسی خطی و کلاسیک است و بی ظرافت و بدون پیچیدگی در شخصیت پردازی و بدون نبوغ در بازیگری؛ فراستی صرفاً به همین قناعت کرده و مصداق هایش در امتیازدهی به فیلم، فقط به رعایت الگوی کلاسیک است. در صورتی که پردازش شخصیت از طریق شغل باید انگیزش های فردی و خاصِ شخصیت، جنس اخلاق او، اصول مداری یا غیراصولی بودن او را به ما بدهد؛ بگوید که پایبندی او به کدامین آرمان است و وسوسه نشدناش با ۴ میلیارد بر اساس کدامین مولفه در زندگی او منطق گرفته است؛ که متاسفانه همگی مفروض اند. پس شخصیت پردازی در بسترِ شغل، پرداختی می خواهد که ظرافت های شغلی در لابه لای ریزه کاری ها و آسیب و قوت های شغلی و شخصیت اجتماعی و خانوادگی اش به تناسبی برسد. نه اینکه صرفا تیپِ یک پلیس غیرمعمولی با تاریخ سینمای ایران ذوق مرگی بیاورد و کَف !
* نیمه اول که از طریق پلیس درام را پِی می گیریم، تازه نقطه قوت فیلم است؛ اما ابدا بدین گونه نیست که شخصیت تمام و کمال مخاطب را راضی کند و به عمق او واقف سازد. در مورد نکاتی که از بازی معادی مطرح می شود، حتی با اشاره محمدتقی فهیم به صدای بدِ معادی و تک بُعدی بودنِ این شخصیت باز هیچ توضیحی از سمت فراستی داده نمی شود و تنها به مواضع خوب گفتن های بدون توضیحش دل بسته است. با این حال صدا و نداشتن میمیک، حتی در مواجهه مدیوم کلوز در مقابلِ شخصیتِ مقابل همچنان می تواند مصداقی براین مدعا باشد، که این شخصیت بسیار تَخت و تَک بُعدی است و شگفتزدگی دوستان موافق صرفاً به دلیل جدید بودن تیپیک و شمایل پلیس ایرانی است و بس.
* اشاره استاد بر اینکه روستایی در زندگی شخصی خود با این پلیس زیست داشته را فرض بگیریم که اینگونه باشد، باید گفت که روستایی ما فقط پلیس را در لانگشات دیده و این اصلا چیز عجیبی نیست. ما که در جنوب شهر زندگی کرده و فرانسه زندگی نکرده ایم، این پلیس ها را در خیابان و شهر، در راهپیماییها زیاد دیده ایم! ما ها(!)، پلیس های این چنینی را در کوچه و خیابان بسیار دیده ایم و هیچگاه هم صحبتی با آنها نداشته ایم. این پلیس هم همانطور که گفته شد، در سطح پرداخت می شود و نه عمق. یک پلیس تیپیک نامتعارفِ ایرانی و در پرداخت به شدت کلاسیکِ آمریکایی.
* برسیم به مهم ترین نکته ای که خب در همه نقدهای مثبت هم اشاره می شود و قطعا از مهم ترین چکش زنی های ما به حساب می آید. تمام حرف استاد تکیه بر شخصیت پردازی است، که مثبت و منفی را در پرداخت متناسب و هم اندازه یکدیگر دانسته و از قبال این پرداخت قطبی زاده می گوید که دوئل برگزار می شود. این هم در سطح و ادا بازی های پلاستیکِ کلاسیک می ماند! کافیست در دوباره دیدن فیلم، به دلیل کارکرد فاش شدن سطح داستان و کِش مِکش ها، به شدت بی مزه و بدون کارکرد حسی را با لحن تعریف ها بسنجید. پس کاش در تعریف حداقل اندازه نگه داشته و جوگیرانه مطرح نمیشد. دیروز را زیرسوال بردید با این بهترین بهترین گویی ها . بله هیچ شکی در این گفته نیست که فیلمنامه نویس محترم اندازه این دو شخصیت را هم اندازه گرفته است، اما تا قسمت هایی که دوئل میانشان جاریست؛ دقیقا از قسمتی که به دادگاه می روند و در مقابل قاضی قرار می گیرند، شخصیت پلیس حذف می شود و زمین پروتاگونیست بازی مهیا !
* این پرداخت دوئل صرفا یک بهانه است، برای پرداخت سمپات و شکل گیری شخصیت شعاری و غیرقابل باور و فاقد زمان و مکانی؛ که آسیب شناسی فیلمساز را این هم اندازگی به جایی می رساند که شخصیت به شعارهای هندی گونه و اشک و آه و ناله و بغض های تکراری و همه جایی "نوید محمدزاده" می رسد، که دیگر اصلا این شخصیت در قالب رئیس مافیا شوخی به نظر می رسد و دغدغه های انسانی اش، با اخلاق و منشِ دوست داشتنی اش در مقابلِ پلیس خبر از کفه سنگین ترازو به یک سو، و خبر از یکسان نبودن اندازه در انتها می دهد. در انتها نوید بدبخت و مظلوم توسط این پلیسِ دیوصفت اسیر می شود و در چنگالش گرفتار و در آخر هم با تصویر او در بالای پشت بام یا روی دیوار زندان و با آن کلاه مسخره و زاویه و قاب دوربین، به انتظار مرگ مظلومانه این یار و یاور و حامی خانواده، رفیق، خواهر، ناموس، خواهرزاده و ورزش ژیمناستیک و به دار میآویزند. شوخی روستایی می کند استاد . ؟
* استاد از سکانس مواجهه با شخصیت ناصر خاکزاد می گوید، که قبل از مواجهه فیزیکی، در بین شنیده ها ساخته میشود و ما را آماده دیدنِ شخصیت می کند. نقل جمله استاد : "ساخته میشه قبل از اینکه خودش بیاد". منظور از این ساخته شدن واقعا گُنگ و مخدوش است. ساخته شدن قبل از مواجهه که جنبه فانتزی دارد. مثل این می ماند، این ناصر خاکزادی که می گفتند، این بدبخت و فَلک زده بود!؟ این که دست نزده اشکش درآمده! پس قطعا استاد منظورش تعلیقی است که تا دیدار با ناصر خاکزاد مواجه ایم. در توضیح و شرحی که منتقد از سکانس اولین مواجهه فیزیکی ما با این شخصیت می دهد، قطعا به دور از انتظار ماست. فهیم به خوبی در این لحظه وارد می شود و این ساخته شدن را توسط فراستی میداند نه روستایی.
* سکانس دیگری که در پیشرفت شخصیت پردازی مثال می آورد، سکانس دستبند زدن نوید به نرده هاست و شخصیت پردازی معادی که به گفته استاد، در این سکانس بیشتر از او شناخت پیدا می کنیم. باید عرض کنم که با کمال احترام خیر. این ساخته شدن شخصیت نیست و این سکانس ما را به خصلت هایی که رئیس به شخصیت می بندد، نزدیک هم نمی کند. استاد به ناف کاراکتر عقده ای نبودن، اصول داشتن و از همه عجیب تر- آرمان داشتن می چسباند. فقط چسبش دوقلو نیست و با فوتی کَنده می شود.
* استاد رشوه نگرفتن پلیس را جز اصول او میداند که گویا یادش رفته اصول یک شخصیت باید در چندین سکانس واکاوی و بازگشایی شود. اصول یک شخصیت همینطور که به بردن دی وی دی شجریان به خارج از کشور؛ یا به ریش نادر در جدایی گفته نمیشد؛ در این جا هم اصول صرفا به دلیل نپذیرفتن و وسوسه نشدن در مقابل خاکزاد معنا نمیشود. چون حتی نلغزیدن پرداخت نشده و یا لغزیدن. اما نکته میزانسن دوئل پلیس و قاچاقچی و قاب بندی ها و زوایای دوربین را استاد خوب تشریح میکند که پیشاپیش نسبت به همین یک تحلیل از او سپاسگذاریم.
* استاد دوئل های این دو را معتقد است که به خوبی و به ترتیب جلو میرود . تا اینکه برای بررسی یک سکانس دوئل دیگر، به سکانس ماشین میرسد و با لحن شدت انگیز، این سکانس را فوق العاده می خواند. بررسی کنیم که استاد از چه خوشش آمده و این سکانس را چرا دوئلی بین حق و باطل می نامد. خیر و شر کجاست؟! استاد میزانسن این سکانس را تشریح می کند و توجه ما را به نوید محمدزاده جلب میکند که چطور گوشه ی رینگ، بین دو پلیس در کنج پنجره کِز کرده و معادی که چگونه پشتش باز است و این دعوا جلو می رود، تا بحث کشتن بچه پیش می آید و بازی نوید را که استاد در همین میزنقد ۲ بار دیگر هم فوق العاده می نامد!. این میزان از فوق العاده_فوق العاده گویی ها برای چیست؟ کجا و چه چیزی را برای بازی فوق العاده ی یک بازیگر به ما می گوید؟ مگر موضع مثبت از یک بازی به تعریف و تمجیدهای از روی هوا و هوس است؟ پس کو تعریف و مصداقت؟
* چنان استاد می گوید: فوق العاده، گفتم مبادا هنری فوندا یافته - نگو هوندا جای فوندا قالب می کند! بازی نوید را فوق العاده میداند به خاطر بغض و گریه ی محمدزاده هنگام اتهام بچه کُشی و گردن نگرفتن این را هم شخصیت پردازی و بازی خوب معرفی می کند. حالا این بغض چیست که استاد شاهکارش نامیده؟! چیزی غیر از همان وِرژن گردن کلفت "سمیه نرو" خودمان است؟! مگر با همان سمیه نرویی که در "ابد و یک روز" بود، اینجا به بغض "هق هق، بچه کُشی کار من نیست، نزارید شایعه بشه هق هق_ نزارید سمیه بره!" نیست؟ این میزان حقنه تعاریف بی اندازه و مُضحکی را که پیش از این سالها از منتقدانی که روبروی شما مینشستند و مگر به راستی دهان از ما دریده و جریده از فریاد نکرده بودند؟ امروز چرا استادمان آزاردهندگیاش تا سرحد آنها و فراتر از این پیش می رود؟ با چه جرات و پشتوانه ای؟ مگر میشود در میز نقد ۵ بار فوق العاده به تنبان کسی ببندیم و در نهایت تنها یک بغض مسخره از بدترین قسمت بازی یک بازیگر مثال بزنیم؟
* رئیس ضعفِ این گنگستر را اتهام بچه کشی میداند و این را به عنوان شخصیت پردازی معرفی میکند. استاد عزیز ضعف یک گنگستر و قاچاقچی مواد، آن هم از صفر به سردستگی رسیده، اگر انسان آزاری و بچه کُشی و دل نداشتن در این کارها باشد، این یعنی پروتاگونیست سوسول و بی گناه که فقط به خاطر کفن متری ۶ و نیم برادرش مجبور به این کار شده و خدمت به خانواده و خلق. الهی بمیرم! از آن سمت معادی را به تعلیقی که مبادا اهل رشوه گرفتن است و دارد نرخش را بالا میبرد، نسبت میدهد! و بالاخره فهیم همین لحظه از راه میرسد و میگوید اصلا این درنیامده.
- رئیس الروسا فراستی در مقابل استدلال فهیم که خنده ریز شخصیت را مثال می زند، حرفی ندارد و بنده به هر دو رئیس بگویم که چطور دیالوگ ها را نمیبینید که در بستر دیالوگ همه چیز روشن است؟ مگر نمیبینید که دیالوگ این سکانس با "من آزادم" نوید شروع می شود و کات به معادی با زاویه ای کمیک و جمله "کجا پیاده میشی"؟! مگر بصیرت دیدن رفقا و دست انداختن شخصیت و در رفتن و دنبال شخصیت دویدن رفیقش را ندارید و برگرداندنش و متوجه دست انداختن نمیشوید؟ فهیم عزیز به درستی می گوید که چگونه سکانس روی هوا می ماند.
* فهیم در خِلال نقدهایش می گوید: آن دختر چی میشه؟ (منظور همان سمیه پیشین و عشقولانه ی امروز) که این نقد ناوارد و نادرست است. کارکردِ دختر همان لو دادن تنها شخصیتی است که نوید محمدزاده عاشق او بوده و دیگر با وجود نبودن او زندگی کردن هم برایش مهم نیست. ولی نپرداختن ها انقدر زیاد است که دختر تنها پرداخت شده و به نوعی تنها چکِ نقد شده فیلم به حساب میاید. حتی در این جا هم شخصیت قاچاقچی چنان ترحم برانگیز و گاهی در مکالمه با وکیل شَفِقَت برانگیز است که دوست داری مانند پیرمردِ ِدرون آگهی تبلیغاتی، دست کوچک و مظلومش را گرفته و بگویی "منم همینطور" ! و در آخر هم با بغض های "سمیه نرو"گونه او پراز اشک شوی و او را با اعماق وجودت دوست بداری.
* فهیم عالی نقدهایش را پشتِ سرِهَم میگوید، به خصوص روی دیوار ایستادن کلاه قرمزی در تاریکی سکانس پایانی، که اینبار به پسرخاله با کلاه مشکیاش بَدل شده! مرسی بر اینکه پلیس قدرتمند بر یک مُشت معتاد و مُفنگی ساختید. این هم عالی بود. قطبی زاده جواب را به فهیم بد نمیدهد. اما بهتر است که بگذریم و برسیم به اصل ماجرا.
* اگر دقت کرده باشید؛ کلیه نقدهای ما به بخش دوم فیلم معطوف می شود، به خصوص بعد از تحویل دادن این شخصیت به دادگاه و حذف شدنِ یکباره پلیس (پیمان معادی) در فیلم و شخصیتی که به شدت بُولد شده و به شعار رسیده. حال مسعود فراستی می گوید، 20 دقیقه پایانی شخصیت معادی توسط ممیزی نهاد انتظامی به یکباره ناپدید و حذف شده!. اولین واکنش من این است، آیا باید 20 دقیقه دیگر از این فیلم را تحمل میکردیم! و اولین واکنش فهیم به فراستی : "پس موافقی که فیلم در حال حاضر نقص دارد؟" ولی فراستی زیربار این نقص واضح و آشکار نمی رود.
* استاد سکانس رجزخوانی دادگاه بین معادی و محمدزاده را شرح می دهد و می گوید: بامزه است که آنجا نوید موقتا بازی را می بَرد. یک جمله فوق العاده در جواب از استاد فهیم بیان می شود: "من به نظرم تا به آخر نوید میبَره". درود بر فهمِ فهیم! چقدر درست است این حرف و چقدر حرف دل و عقل ماست. تمام مشکل سَمپاتی فیلمساز به قاچاقچی و پرداخت خانواده مداری اوست. سکانس هایی که در نسخه فعلی وجود دارد مشکل فیلم است نه سکانس های حذف شده! با اضافه شدن 20 دقیقه قطعا مشکلی حل نخواهد شد و نگاه منجر شده به فرم فعلی همان نگاه ابد و یک روزی است و انحطاط فرمی درام متری شش و نیم.
* بازهم سعید قطبیزاده در جایی دیگر از برنامه میگوید: شخصیت منفی فیلم (محمدزاده) ؛ تماشاگر ازش متنفر است.» درحالیکه اصلاً اینطور نیست. تماشاگر به حدی با محمدزاده سَمپات میشود و فیلمساز هم دقیقا چنین قصدی را داشته که اصلا یک لحظه احساس تنفر واقعی نسبت به این شخصیت اگر بخواهیم در فیلم بیابیم، یافت نخواهیم کرد. بلکه با شوخیها و تیکههای او با معادی میخندیم. حتی پرروییاش در مقابل حرفهای معادی از نظر مخاطب جذابیت دارد. یک شخصیت رابینهود وار میشود که هوای تمام زندانیها را در سلول دارد و برایشان قرص جور می کند و حتی او نسبت به بچه مدافعتر از قاضی و پلیس فیلم! چرا فیلمساز به حدی از مسئله و جایگاه و سوگیری درست انسانییی که باید بگیرد، فاصله گرفته که سره و ناسره را با هم قاطی میکند؟
* پلیس ما را استاد فراستی دارای دو ضعف بزرگ میداند(!). یک/ ضعف خانوادگی (زنش او را ول کرده) و دو/ ضعف پرونده ای (که هنوز باز است) و فراستی معتقد است که از هر دو ضعف، آن بی پدر (منظور محمدزاده بیچاره است) استفاده می کند. این حرفها شبیه به وصله های نچسبی می ماند که استاد بدجور در خودآگاهی محمدزاده این دو ضعف را دانسته می انگارد که فکر میکند او از این دو ضعف بهره می جوید. نه استاد عزیز؛ آن سکانس تنهاوتنها نشان دهنده ضعف دستگاه قضات و سخت بودن شغل پلیس است؛ نه خانواده مطرح است و نه زمان کارکرد منطقی دارد. یک کات، گذشتِ سه روز یا یک ماه، فرقی هم می کند؟! از آنجا به بعد هم کلا کات و گذشت زمان . حالا چه زمانی؟ خدا میداند. استاد چنان نقد کوچولو به دستگاه قضایی را کوچک میشمرد که انگار نه انگار این وضعیت را دیده ! .
* فهیم به درستی وارد میشود و این شخصیت پردازی را بدون مسئله میخواند. پایگاه اجتماعی اش. چگونگی شخصیت شدن. چرایی رشوه نخوردن؟ معیار منطقه ای. زمانی. مکانی. دینی. تحصیلات و .
- استاد برای پاسخ به تمام گفته های فهیم به او پیشنهاد فیلم دیگری را می دهد؛ که فهیم با فهم و هوش روستایی خود، از او می خواهد که پیشنهاداتش را به شبی دیگر موکول کرده و صرفا بر روی فیلم بحث کند و در مقابل فراستی به تشریح فیلم پیشنهادی خود می پردازد!. اما در هر صورت استاد فیلم داستان کارآگاهی (ویلیام وایلر) را برای مثال آورده و به توضیح آن فیلم در مقایسه خود اقدام می کند. فهیم میگوید این جا 20 تا آدم هست که هیچکدام در نیامده. تمام توضیحات استاد نسبت به فیلم داستان کارگاهی تماما بیرون میزند و چیزهایی را به این پلیس نسبت میدهد که همه پرسش های فهیم پاسخ گیرد! خِلط مبحث و زیرشانه خالی کردن یعنی این. متاسفانه.
* فهیم میگوید: ما در طول فیلم به این فکر میافتیم که کاش یک قاضی داشتیم که کاغذ آن بچه را پاره کُند و رهایش کُند و برود دنبال نوید.» عجب حرف درستی. روستایی خردهفروشهای بدبختی مثل آن مردِ فلج و بچهاش را بَد و با خصوصیاتی کریه جلوه میدهد و مظلومانی در مقابل دستگاه قضایی می گذارد برای دلفریبی و نقد به سیستم قانونی ولی از آن سمت برای دانهدرشتی که آشپزخانهدار است، جای رستگاری و رهایی به وفور میکارد!
* و یک نکتهٔ ریز دیگری که در تحلیلها جالب است؛ آنجاست که قطبیزاده میگوید: فیلم با پلیس شروع میشود، با پلیس هم تمام میشود.» این را به عنوان یک نکته قوت که فیلمساز شخصیت اصلیاش را گم نکرده و آن نمای آخر را به او اختصاص داده، بیان میدارد! ولی آیا این کافیست. غیبشدن معادی در ۲۰ دقیقه پایانی یعنی اتفاقا شخصیت اصلی را گم کرده است. تمام کردن درست و اصولی با پلیس این میشد که تا آخر هم درگیریهای مادی پلیسها که از ابتدا با آنها شروع کرده بودند و ما در جبههٔ آنها مسیر را شروع کردیم را ادامه بدهد و به یک فرجامِ درست و حسابی برساند. نه فقط چند نمای فیلمهندیوار در صحنهٔ اعدام از آنها بگیرد و صرفاً یک نمای پشت بام و لحظهای اومانیستی در ماشین! وقتی این را هم میگویی، پاسخ میدهند که تقصیر سانسورچی است! این وسط مخاطب چه گناهی کرده؟ بگذریم.
پایان .
درباره این سایت